Try....

Try again......

Try....

Try again......

نمیدونم خیلی عجیب شده از صبح اصلا انرژی نداشتم  شب ساعت2 خوابیدم صبح زود بیدار شدم اومدم سرکار ! داشتم بیهوش میشدم الان خوابم پرید . بعد از ظهر کلاس رانندگی - کلاس زبان دارم . فرصتی برای استراحت نیست ! نمیدونم چرا این جوری انرژی ام برگشت سر جاش .....

 روز دخترها هم مبارک

آبجی شیما مرسی که تبریک گفتین . ایشاا... گیتا جون همیشه سلامت باشه و تندرست . میدونین که گیتا شکلات منه

نظرات 2 + ارسال نظر
مامانی گیتا جون سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 10:07

خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟

مامانی گیتا جون دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 11:46

عزیزم می دونم و تو هم می دونی که آبجی عزیز و دوست داشتنی منی

mer30 lotf darin abji

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.