-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 دی 1394 16:20
امروز روز جالبی نبود . نمیدونم چرا سه هفته بود داشتم تلاش میکردم برم یه جایی یه آموزشگاهی نمیتونستم برم ولی خدارا شکر جور شد فردا میرم . نمیدونم چرا تا حالا به این شدت نمیدونستم اینقدر حساسم به اینکه کسی رو به کاراهای خصوصی ام راه ندم امروز خوب فهمیدم یعنی میدونستم که دوست دارم تو بعضی از کارها تنها باشم ولی به این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آذر 1394 12:15
باید بگم که یه ترم زبان رو مرخصی گرفته بودم دوباره رفتم برای ترم جدید ثبت نام کردم فقط خوشم نمیومد روزهام تکراری باشه بالاخره باید یه چیزی باشه که من خوشحال باشم!!! خب قول میدم مثل همیشه خوب بخونم زبان را . تو یه امتحان دیگه هم قبول شدم آخیشششششششششش راحت شدم . قالب جدیدم هم مبارکه خیلی جالب شد. یلدا هم مبارک باشه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آذر 1394 09:10
صبح پا شدم دیدم برف باریده بهتر از این نمیشه چشاتو باز کنی ببینی همه جا سفید پوش شده آرامش خاصی داره
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 آذر 1394 10:38
این روزها دارم تمرین میکنم به بعضی ها کنار بیام . نمیدونم چرا .... شاید مجبورم دارم در مورد یه چیزی برنامه ریزی میکنم یه برنامه مالی هست . خب امیدوارم نتیجه خوبی داشته باشه . اوضاع زیاد جالبی ندارم. فقط نمیتونم با بعضی چیزها کنار بیام . قبول کردن این شرایط برای من در حال حاضر سخته . راه حل خاصی که بتونم حل کنم فعلا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 آبان 1394 10:13
به به از خواب بیدار شدم دیدم برف باریدهههههههه وایییییییییییییییییی الانم داره برف میادددددددددددددددد وای به به ... دلم میخاد برم بیروننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن حس خوبی هست برف برف برف برف
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 آبان 1394 12:47
با صراحت میتونم بگم بعضی از آدمها خرده شیشه دارند و هیچوقت هم درست نمیشن . گاهی چشم دیدنت را ندارن . گاهی میخان بگن ..... یعنی من ....... یعنی این یعنی احمق بودن خودش را ثابت میکنه . و از اول این جوری بوده و تا اخر هم همین مدلی خواهند بود . شاید اولش تعجب کنی ولی بعدش به رفتار گند این جور آدمها عادت میکنی .... دنیای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 آبان 1394 11:53
زبان شدم 87 !!! خدارو شکر خوب شد قبول شدم ! آبجی شیما امیدوارم گیتا جون که سرما خورده حالش خوب بشه زودتر
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 آبان 1394 10:25
این روزها درگیر کارهام بودم . یه امتحان فاینالی دادم این ترم که خدا نصیب هیچکس نکنه ... سخت بود . شاید هم من فرصت نداشتم خوب بخونم اولین بار بود که در طی این مدتی که میرم زبان این جوری امتحان دادم هنوز نتیجه ها را ندادن!!! از یه جای دیگه دو تا پیشنهاد کار شده برام نمیدونم قبول کنم یا نه . دو سه تا فکر خوب به سرم زده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 مهر 1394 11:04
امروز بر عکس دیروز سرم شلوغ بود ! دیروز از بیکاری کلافه شده بودم امروز از کار زیاد ! الان یادم افتاده تمرین های زبان را انجام نداده ام!!!! یعنی نمیتونم برسم که انجام بدم . یعنی چیکار کنم ؟ دیگه از ترم بعد این جوری برنامه ام را تنطیم نمیکنم !!!!!!! سرم داره گیج میره حسابی . از خورد و خوارکم هم موندم انگار باید یه تغییر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهر 1394 11:20
خیلی وقت بود نبودم . برنامه ی همیشگی ام سر جاشه . (کلاس زبان - کار - خونه ) دیگه تکراری شده . فکر میکردم که یه برنامه ای دیگه ای داشته باشم . ولی انگار نه فعلا تا دو ماه نمیشه کاری انجام داد. ولی خب تصمیم دارم تواین روزها یه سری به طبیعت بزنم . آخه طبیعت پاییز عالی هست . جدیدا یه سری از این مهندسان جدید رو شناخته بودم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 مهر 1394 08:45
خوش به حال اونایی که اول مهر هست میرن مدرسه ..... دانشگاه ....... یا معلم یا استاد هستن ...... آدم دلش تنگ میشه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 شهریور 1394 08:55
سلامممممممممم به به تبریک به خودم خودم خودممممممم نمره ی این ترم زبانم شدم 94 .............. واییییییییییییییییی اصلا باورم نمیشد ! که 90 به بالا باشم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 شهریور 1394 17:43
گوشواره ام پیدا شد خونه مامان بزرگ افناده بود . روزهای کسل کننده ای هست !!!! نمیتونم از رفتار بعضی ها سر در بیارم نمیدونم دوست هستند یا دشمن هم نباشن دوست نیستن اینو مطمئنم . گاهی میمونم که چه جوری باهاشون رفتار کنم درسته . ولی خب تصمیم گرفتم مثل یه همکار خشک و خالی برخورد کنم . به نظرم این خوبه ! این جوری دیگه سردرگم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 شهریور 1394 11:29
گوشواره ام که دو سال پیش واسه تولدم خودم خریده بودم واسه خودم یعنی کادو خریده بودم یکیش گم شده نمیدونم کجا .... خیلی بد شد . چون خیلی دوستشون داشتم ... دیروز رفتم کلاس زبان بعد رفتم خونه مادر بزرگ بعد صبح پا شدم بدو بدو اومدم سرکار!!! امیدوارم که زبان رو خوب یاد بگیرم از موسسه زبان با نمره خوب فارغ التحصیل بشم . حالا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 شهریور 1394 12:56
منتظر یه معجزه هستم .... یه اتفاقی که تو زندگیم نیافتادهیه معجزه ای که تا حالا ندیدمش
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 شهریور 1394 17:28
یه عده از آدمها هستن افتضاح دستمال کش و پاچه خوار ... این جور افراد گند میزنن به همه چی . یعنی منفعت هر جا باشه اینا هم همون جا هستن . نه وجدان کاری دارن نه چیزی فقط و فقط پول مهمه براشون .... مزخرفترین آدمهایی هستن که دیدم . به خاطر پول هرکاری میکنن تا نزد همه عزیز باشن . بقیه هم فکر میکنن اینا پاک پاک هستن !!!!...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 شهریور 1394 15:56
یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه ... ................................ ...................
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریور 1394 12:54
دیروز پاییز رو احساس کردم . بارون شدید - هوای سرد و من بدون چتر ..... واقعا عالی بود . هیچی مثل این روحیه منو عوض نمیکنه من به این میگم تولد دوباره. شمارو نمیدونم . درسته متولد اردیبهشتم ولی پاییز یه چیز دیگه اسسسسسسسسسسسسسسسسس نمیدونم چی رو یادم میاره خیلی گشتم ولی نتونستم منظور پاییز رو بفهمم که چرا خودش را تو دلم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 شهریور 1394 09:07
از دیشب هوا سرد شده . الان که تو دفتر نشستم دلم یه پاییز میخاد با کلی برگ ریخته شده زیر پاهام و هوای سردی که بوی بارون بده ............. پر است از تنهایی و تنهایی ............
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 شهریور 1394 10:23
بعضی ها مثل پاکت نامه میمونن راست میرن راست میان ..... مثل دستگاه میمونن هر چی بهشون خوبی کنی لطف کنی باز هیچی نمیفهمن . گاهی این کامپیوترها یه پیغامی چیزی میدن ولی اینا نه .... کلا باید پرتابشون کنیم به فضا که اصلا دیگه نبینیمشون .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مرداد 1394 12:18
از ماه بعد دارم برنامه ریزی میکنم برم کلاس موسیقی / به به ...............
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مرداد 1394 14:01
نمیدونم خیلی عجیب شده از صبح اصلا انرژی نداشتم شب ساعت2 خوابیدم صبح زود بیدار شدم اومدم سرکار ! داشتم بیهوش میشدم الان خوابم پرید . بعد از ظهر کلاس رانندگی - کلاس زبان دارم . فرصتی برای استراحت نیست ! نمیدونم چرا این جوری انرژی ام برگشت سر جاش ..... روز دخترها هم مبارک آبجی شیما مرسی که تبریک گفتین . ایشاا... گیتا جون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مرداد 1394 10:14
تصمیم گرفتم که .... ورزش کنم . چون کمر درد گرفتم افتضاح با این وضعی که هست کم مونده من دیسک کمر بگیرم !!!! صبح ها حتما شیر بخورم !!! کلاس زبان که میرم نمره هام بهتر از قبل باشه . خوب شد گفتم زبان . برای هفته ی بعد باید چند تا متن آماده کنم !!!! so try I want to learn learning better
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مرداد 1394 10:09
یادمه سه ماه پیش به یکی از مشتری هامون یه سفارش دادم که یه گیتار دکوری برام درست کنن و اونا هم گفتن چشم حتما خوشحال میشیم تا یه هفته میفرستیم میاد خدمتتون . منم به اصطلاح باورم شد و فکر کردم که تا یه هفته میفرسته دیگه !!!! یه ماه بعدش زنگ زدم گفتم چه خبر ... گفتن حاضره فردا میفرستیم میاد . حالا دو هفته بعد اون زنگ زدم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 مرداد 1394 10:38
دیروز روز پرمشغله ای داشته ام ... ترافیک از سرکار رفتم کلاس رانندگی از کلاس رانندگی رفتم کلاس زبان قبل اینکه برم کلاس زبان رفتم یه لاک خوشرنگ خریدم که با رنگ کفشام ست بشه .بعد کلاس رفتم خونه مامان بزرگ . ولی خیلی خسته بودم دلم میخاد یه هفته بخوابم !!!حالا قرار شده بعضی چیزها را به چند نفر نگم اولا میگفتم ها اما الان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 مرداد 1394 15:35
سلام از آنجایی که دلم میخواست دوباره نوشتن را شروع کنم تصمیم گرفتم که بنویسم امیدوارم که خوب باشه