Try....

Try again......

Try....

Try again......

دیروز پاییز رو احساس کردم . بارون شدید - هوای سرد و من بدون چتر ..... واقعا عالی بود . هیچی مثل این روحیه منو عوض نمیکنه

من به این میگم تولد دوباره. شمارو نمیدونم . درسته متولد اردیبهشتم ولی پاییز یه چیز دیگه اسسسسسسسسسسسسسسسسس

نمیدونم چی رو یادم میاره خیلی گشتم ولی نتونستم منظور پاییز رو بفهمم که چرا خودش را تو دلم جا داده ولی هر چی هست عالیه

نظرات 2 + ارسال نظر
مامانی گیتا جون شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 09:04

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار

راز ِ درخت باغچـــه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر

اندوه‌هــای تازه بیــارد ، خـدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا

او قـول داده است بـه قــولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است

جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها

یک فصل را بخاطر او جا به جا کند

تقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را

تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر

در را بـــه روی حضــرت پاییــــز وا کند...

مامانی گیتا جون شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 09:00

مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده ای و من بی هوا ناگهان خیسم از تو …

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.